خبر عروجت را که شنیدم اول از هر کس، به خودم تسلیت گفتم. که هنوزدر اول راه عاشقی مانده ام وبه شمعی همچون تو امیدوار بودم. مزدت را چه زیبا دادند و چه نیکو خلعتی بر قامتت پوشاندند که تنها شهادت بر قامتت راست می آمد و در بستر مردن سزاوار همچون توئی نبود.
خواستم روایت گر شهداء باشم و تو اولین شهیدی هستی که من روایتش می کنم. مشق روایتم شدی حاج آقا. چه خوش بود زمزمه ی عاشقانه ات با دوست که در سوزش و تب و تاب می سرودی:
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده ای مارا
و چه خوشتر به تفسیر معانی انتظار نشسته بودی و روایتگری مظلومیت و غربت امام زمانت می کردی که اول خود اهل عمل بودی وبعد به دیگران توصیه می کردی .
دیگر طنین صدایت از غفلتمان نخواهد کاست و سخنت جان های خسته مان را نخواهد شوراند ؟ و به کدامین گناه............
عروج مظلومانه حاج رضا ابوالقاسمی به همراه همسر گرامیشان تسلیت باد