وسطِ آن همه هياهو که بازنشستگان جان بر لب آمده در دفتر مدير عامل خلق کرده بودند، صداي S.M.S آنقدرها، جذابيت نداشت. يک چشم به ونگ ونگ تلفنهاي دفتر بود که مثل کودکي گرسنه، مي گريستند و يک چشم، به سر و صدايِ پيرانِ برافروخته... حقيقتاً دود از کُنده بلند مي شود... !
تلفن همراه را برداشتم.